معرفی چند اختلال شخصیت رایج : مهم ترین اختلالات شخصیتی کدام موارد هستند؟
معرفی چند اختلال شخصیت رایج شاید به منظور کمک و درمان این اختلالات به فرد کمک شایانی کند. در این مقاله قصد داریم نام آشنا ترین اختلالات شخصیتی را به طور خلاصه توضیح دهیم.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج بین افراد
اختلال شخصیت اسکیزوئید (Schizoid Personality Disorder)
در بحث معرفی چند اختلال شخصیت رایج بین افراد میتوانیم از اختلال اسکیزویید را به عنوان یکی از مهم ترین آنها یاد کنیم. در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزویید Schizoid Personality Disorder گزارههای ذیل صدق میکنند:
- علاقهای به برقراری ارتباط نزدیک با دیگران، حتی با کسی که محبوبش است ندارد و مردمگریز است.
- تنهابودن و فعالیتهای فردی را حتی به بودن در کنار خانواده ترجیح میدهد.
- تنها فعالیتها و وقایع معدودی میتوانند برای او جذاب باشند.
- اعضای خانواده تنها افراد نزدیک و صمیمی در زندگی او هستند.
- در برابر تعریف و تمجید و حتی انتقاد دیگران بیتفاوت است.
- دیگران او را فردی سرد و منزوی و بیاحساس یا گاهی خجالتی میدانند.
درونگرایی و گوشهگیری این افراد ممکن است برای دیگران جذاب باشد. بهعلاوه برای کسی که از طرف مقابلش انتظار همراهیِ تماممدت توأم با وفاداری کامل را داشته باشد، افراد با اختلال شخصیت اسکیزوئید بهترین انتخاب خواهند بود. همچنین کسانی که میخواهند دائماً از شریک زندگیشان مراقبت کنند، بهجای او تصمیم گرفته و صحبت کنند، جذب این افراد خواهند شد و مثل یک پرستار مهربان از آنها مراقبت خواهند کرد.
اسکیزویید ها محبوب چه کسانی هستند؟
افراد اسکیزوئید محبوب کسانیاند که در رابطه به دنبال حس احتیاج طرف مقابل به خود هستند. نکتهی تلخ و هم بامزهی ماجرا آن است که پس از مدتی این افراد پی میبرند که شریک زندگیِ اسکیزوئیدشان ابداً نیازی به ایشان نداشته و در برابر بود و نبود ایشان بیتفاوت است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید چندان به درمان پاسخ نمیدهند؛ چون در تمام عمر به منزویبودن بهعنوان یک مکانیسم دفاعی خو گرفته و ترک آن برایشان دشوار است.
بنابراین نباید آنها را ملامت کرد؛ شریک زندگی فرد اسکیزوئید بایستی از تلاش برای تغییر همسر خود دست بکشد و او را به حال خودش رها کرده، در عوض خود را در فعالیتهای محبوب وی شریک کند. به هر ترتیب، اسکیزوئیدها هرگز نمیتوانند همسری باشند که قلبش برای خانواده بتپد.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت پارانویید
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید یا Paranoid Personality Disorder گزارههای ذیل صدق میکند:
- تصور میکند که دیگران به او آسیب میزنند، به او دروغ میگویند یا قصد دارند از وی سوءاستفاده کنند.
- دائماً با این تردید روبهروست که آیا دیگران به او وفادار هستند یا خیر.
- از اعتمادکردن هراسان است و حتی نمیتواند با محبوبش کاملاً روراست باشد.
- صحبتهای دیگران را در مورد خودش، حتی اگر شوخی یا تعریف و تمجید باشند، تحت عنوان تمسخر و یا انتقاد تعبیر میکند.
- وقتی از دست کسی ناراحت میشود، از او کینه به دل گرفته و فراموش نمیکند.
- تصور میکند که دیگران با حرفهایشان قصد حمله به او را دارند؛ درنتیجه بهسرعت عصبانی میشود و پرخاشگری میکند.
- خشک و رسمی و فاقد حس شوخطبعی است.
- دیگران احساس میکنند که او توانایی این را دارد که به ایشان آسیب بزند؛ درنتیجه از او میترسند.
بسیاری از افراد بهدلیل حس کنجکاوی جذب افراد مرموز و تودار میشوند. علاوه بر این، فرد شکاک در دیگران این احساس را بهوجود میآورد که بسیار باتجربه و زخمخورده است و قصد دارد با استفاده از تجربیاتش به ایشان کمک کند.
پارانوئید ها برای چه کسانی جذاب هستند؟
درواقع، افراد پارانوئید برای کسانی که نیاز به تأیید دیگران دارند و میخواهند وفاداری خود را به طرف مقابل ثابت کنند، همچنین افرادی که شک و تردید شریک زندگی و دائماً کنترلشدن از جانب او را نشانهی عشق و علاقهی همسرشان میدانند، جذابیت دارند.
افرادی که نیازمند مراقبت کردن از شخص دیگری هستند نیز مستعد برقراری رابطه با پارانوئیدها میباشند. البته برقراری رابطه با این افراد میتواند خطرناک هم باشد؛ چراکه اگر احساس کنند محبوبشان میخواهد به آنها آسیب برساند، ممکن است تصمیم بگیرند در این کار پیشدستی کنند. درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید اغلب ممکن نیست؛ زیرا این افراد به درمانگر اعتماد نمیکنند و در مقابل درمان مقاومت نشان میدهند.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت اسکیزوتایپال
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال یا Schizotypal Personality Disorder گزارههای زیر صادق است:
- از نظر دیگران، افکار نامعمول و عجیبی دارد.
- بهدنبال معنای خاص در حوادث و رویدادهای زندگی عادی است.
- تجربهی منحصربهفردی از دنیای پیرامونش دارد و گاهی دیگران متوجه جهانبینی او نمیشوند.
- در ابراز احساسات، عواطف و هیجانات شیوهی غیرطبیعی و نامتناسبی دارد.
- دوستان صمیمی زیادی ندارد.
- از آنجایی که با دیگران احساس راحتی نمیکند، از موقعیتهای اجتماعی گریزان است.
افراد اسکیزوتایپال اسرارآمیز، شگفتانگیز و چهبسا سرگرمکنندهاند؛ بنابراین در برخورد اول میتوانند دیگران را به خود مجذوب کنند. صحبتهای آنها بدیع، جذاب و شگفتآور است. بهعلاوه رفتارها و پوشش خاص این افراد بیانگر جسارت ایشان بوده و بسیاری را تحت تأثیر قرار میدهد. منحصربهفردی این افراد دیگران را به مراقبت از ایشان متمایل میکند.
چه افرادی مجذوب اسکیزوتایپال ها میشوند؟
معمولاً افرادی مجذوب اسکیزوتایپالها میشوند که خود نیز رگههایی از عجیب و غریب بودن را از خود نشان بدهند. حفظ رابطه با این افراد دشوار است و ممکن است طردشدن در موقعیتهای اجتماعی را به دنبال داشته باشد. بهعلاوه افراد اسکیزوتایپال میتوانند طرف مقابل را حسابی کفری کنند.
برای تغییر این افراد نباید عجله به خرج داد و باید گام به گام آنها را در مسیر سازش با اجتماع همراهی نمود. شریک زندگی که تحمل مدارا و همراهی با این اشخاص را نداشته باشد، برای ترککردن آنها باید حتماً از متخصص کمک بگیرد و آرامآرام از فرد اسکیزوتایپال فاصله بگیرد؛ چراکه ترککردن ناگهانی میتواند آسیبهای شدیدی را به این افراد وارد کند.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت نمایشی
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی Histrionic Personality Disorderگزارههای ذیل صادق است:
- تشنهی توجه و بسیار تلقینپذیر است.
- بهمنظور جلب توجه رفتارها و نوع پوشش خاصی را برمیگزیند.
- دارای دید سطحی است، در مورد مسائل مهم خنثی است و در جمع حرفی برای گفتن ندارد.
- تحمل بیتوجهی را ندارد و احساساتش دارای نوسان است؛ چهبسا ممکن است در جمع به پرخاشگری بپردازد.
شخص مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی در زندگی از الگوی فراگیر جلب توجه بهره میگیرد و بسیار احساساتی است. زندگی در دید او صحنهی نمایشی است که او ملکهی این نمایش است. اگر مورد بیتوجهی قرار بگیرد شدیداً ناراحت میشود. افراد دچار این اختلال بسیار خوشمشرب و اغواگرند، تا حد زیادی دربند زرق و برق و نمایشدادناند و احساسات خود را بهطور شدید و اغراقشده بروز میدهند.
باوجود این، درعینحال عواطف آنها کمعمق و در هنگام بروزدادن مبهم و بدون جزئیات است. درنتیجه ممکن است تصور شود که این افراد ریاکار و دورو هستند. همچنین نمایشیبودن و ابراز احساسات شدید و اغراقآمیز آنها معمولاً موجب شرمساری اطرافیان و دوستانشان میشود. چراکه بهعنوان مثال ممکن است فردی را بسیار صمیمانه در آغوش بگیرند و یا بر سر موضوعات کماهمیت بدون هیچ کنترلی گریه کنند.
افراد مبتلا به شخصیت نمایشی دمدمی مزاج هستند
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی بهغایت دمدمی و بیثبات هستند. الگوی رفتاری آنها معمولاً موجب اخلال در روابط صمیمی ایشان میگردد. اما از طرف دیگر از تنهاماندن هراسانند و هنگامیکه در معرض توجه نباشند، دچار افسردگی میشوند. در روابط عاطفی بسیار تمایل دارند تا رابطه را صمیمانهتر از واقعیت نشان دهند.
برای افراد با اختلال شخصیت نمایشی نظرات و پیشنهادهای دیگران بسیار حائز اهمیت و تعیینکننده است. در فیلم «اتوبوسی به نام هوس»، بلانچ دوبویس Blanche DuBois نمایانگر یک شخصیت نمایشی است. این افراد در رابطه هیجانخواهی درونی خود را دائماً سرکوب میکنند. به عبارت دیگر ممکن است به دلیل اینکه برای خود بهقدر کافی ارزش قائل نیستند، از نیازهای خود در رابطه چشمپوشی کنند. فرد هیستریونیک قادر به تشکیل یک رابطهی زناشویی عمیق و بادوام نیست.
برای حفظ رابطه با افراد مبتلا به شخصیت نمایشی باید طرف مقابل محدودهی انتظارات خود را در مورد روابط، نوع پوشش و رفتار شریک خود بهطور دقیق و باثبات تعیین کند. ممکن است فرد هیستریونیک رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز بدهد که در این مورد باید با آمادگی کامل واکنش نشان داد و در صورت نیاز از یک درمانگر کمک گرفت.
درصورتیکه تصمیم بر جدایی از فرد هیستریونیک گرفته شود، برای مصونیت در برابر خشم و درماندگی فرد مبتلا، حمایت خانواده و دوستان بسیار ضروری است.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت خودشیفته
در مورد فرد مبتلا اختلال شخصیت خودپسند یا خودشیفته Narcissistic Personality Disorder گزارههای ذیل صدق میکند:
- خود را مهمتر از سایرین میداند و همواره از خود تعریف میکند.
- خود را فردی استثنایی میداند و معتقد است که تنها افراد بسیار برجسته قادر به درک او هستند.
- همواره خود را محق میداند و انتظار دارد که دیگران در راستای برآوردن خواستههای او رفتار کنند.
- برای رسیدن به خواستههای خود از دیگران سوءاستفاده میکند.
- فاقد توانایی همدلی و درک متقابل دیگران است؛ به عبارت بهتر دیگران را لایق و ارزشمند نمیداند.
- درحالیکه خود بهشدت حسود است، دیگران را متهم به حسادت به خودش میکند.
- نیازمند تعریف و تمجید از سوی دیگران، بهخصوص اعضای خانوادهاش است.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته بهدلیل حس برتری و محقدانستن خود، در درک میزان ارزشمندی خود دچار اخلال هستند. بدین ترتیب تصور اینکه تنها آنها لیاقت دریافت درمانی خاص را دارند و یا دارای قدرت ویژه، استعداد یا جذبهی منحصربهفردی هستند در این اشخاص شکل میگیرد و بهتبع این حس سزاوار بودن، به دیگران و ارزشهایشان بیاعتنایی و بیاحترامی میکنند.
خودشیفته ها معمولا خیال پرداز هستند
افراد خودشیفته با غرقشدن در تخیلاتشان در مورد هوش فوقالعاده یا زیبایی خیرهکنندهی خود، قدرت و موفقیت بیحد و حصری را در رؤیاهایشان تصویر میکنند. این خیالپردازی تا آنجا پیش میرود که زندگی واقعی خود را رها کرده و از اهدافشان در خارج از چارچوب رؤیا و خیال دست میکشند. این افراد ممکن است خود را مستحق دریافت درمانهای ویژه بدانند و نسبت به سایرین احساس تکبر و غرور داشتهباشند.
این تکبر برای افرادی که به مورد سوءاستفاده قرارگرفتن در رابطه حساساند غیرقابل تحمل خواهد بود. هرزمان که فرد خودشیفته متوجه محدودیتهای طبیعی خود بهعنوان یک انسان شود و دریابد که آنچنان ویژه و خارقالعاده و مورد تحسین دیگران نیست، دچار فروپاشی خواهد شد. معمولاً این مواجهه با واقعیت در متن رابطه با سایرین صورت میپذیرد که منجر به احساس شرم و خشم فراوان در فرد خواهد شد.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته تشنهی قدرت و تحسین دیگران بوده و هیچگونه حس همدردی در برابر دیگر اشخاص ندارند. روابط این افراد معمولاً سطحی و فاقد حس همدلی و صمیمیت است. در عوض افراد خودشیفته بهدنبال بهبود موقعیت اجتماعی خود هستند و ارتباط با افراد مشهور و استثنایی به آنها حس مهمبودن را القا میکند.
افراد خودشیفته میتوانند فردی ایدهآل را در زندگیشان بهسرعت به فردی بیارزش مبدل کنند. همچنین این افراد قادر به انتقاد از خود نیستند. احساس آنها نسبت به خود از حس قدرت خارقالعاده و ارزشمندی تا حس تهیبودن و بیارزشی هنگامیکه با محدودیتهای خود مواجه میشوند متغیر است. اعتمادبهنفس این افراد بسیار متزلزل است و برای تقویت آن نیازمند تحسین و تقدیر دیگراناند. البته خودشیفتهها ممکن است در جلب توجه اطرافیان بسیار ناشیانه عمل کنند.
اکثر افراد خودشیفته مرد هستند
برخلاف باور عمومی، اکثر افراد خودشیفته مرد هستند. آنها بسیار جذاب و با اعتمادبهنفس ظاهر میشوند و با دروغهای فراوان و گزافهگویی دیگران را شیفتهی خود میسازند. اما درواقع توجه به این افراد ممکن است از طرف اشخاصی باشد که نسبت به خواستههای خود بیتوجهاند و خود را در خدمت دیگران میدانند.
گروه اخیر اگر عزتنفس بالایی نداشته باشد، ممکن است کاملاً فریب ظاهرنمایی خودشیفتهها را بخورد و آنها را حقیقتاً برتر از خود بداند. در این حالت، شریک فرد خودشیفته از او بهدلیل تحملکردن ضعفهای خودش قدردانی خواهد کرد.
انسانهای خودشیفته ممکن است براثر توجه زیاد در کودکی و یا بیاعتنایی بیش از اندازه شکل گرفته باشند. در مورد اخیر، خودشیفتگی مکانیسم دفاعی افراد برای جبران عقدههای کودکی است. درمان این افراد دشوار است. لازم است که در تعامل با این اشخاص قاطعیت خود را حفظ کرده و راه آنها را برای تحقیر دیگران سد نمود. مثلاً ممکن است لازم باشد حد و مرزهای روشنی تعیین گردد و یا با بیاعتنایی اوضاع را تحت کنترل درآورد.
روش دیگر استفاده از همان تعریف و تمجید برای تشویق این افراد به نشان دادن رفتار صحیح است. با این حال، زندگی با یک فرد خودشیفته ممکن است تمام توان فرد را بگیرد و از او فردی افسرده و فاقد اعتمادبهنفس بسازد.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی یا Antisocial Personality Disorder گزارههای ذیل صدق میکنند:
- در برقراری روابط طولانیمدت ناتوان است.
- در برابر احساسات دیگران بیاعتنا میباشد.
- رفتارهای تکانشی و پرخاشگرانه از خود بروز میدهد.
- در برابر ناملایمات کمتحمل است.
- تمایل به خشونت دارد.
- فاقد حس گناه بوده و نمیتواند از اشتباهات خود عبرت بگیرد.
- بدون درنظر گرفتن حقوق دیگران دست به رفتارهای مجرمانه و پرخاشگرانه میزند.
- به حقوق دیگران تجاوز کرده، از دروغگویی و فریبکاری بهره میگیرد.
اختلال شخصیت ضداجتماعی با الگوی کلی عدم توجه به حقوق دیگران شناخته میشود و با خصومت و تجاوز به حق دیگری همراه است. از افعال متداول دیگر این افراد میتوان فریبکاری و تمسخر سایرین را مثال زد. در اغلب موارد شروع رفتارهای خصمانه-متجاوزانه از کودکی است و این کودکان همسالان و حیوانات را مورد اذیت و آزار قرار میدهند؛ ازجمله اطرافیان را به ستوه آورده و یا آنها را میترسانند.
نمونه ای از رفتارهای مخرب شخصیت های ضد اجتماع
از مثالهای رفتار مخرب این دسته میتوان به روشنکردن آتش در محلهای عمومی اشاره کرد؛ چراکه بین فضاهای عمومی و خصوصی تفاوتی قائل نمیشوند. پیروی از قوانین برای ایشان دشوار است و اغلب بهسمت رفتارهای انحرافآمیز، دزدی و خشونت کشیده میشوند که این اتفاق، مدرکی بر وجود اختلال رفتاری از نوع شخصیت ضداجتماعی (بهخصوص در نوجوانان) است. درواقع اختلال رفتاری سرآغاز ظهور اختلال شخصیت است.
افزون بر بیاعتنایی به حقوق دیگران، این افراد معمولاً خود را در موقعیتهای خطرناک قرار میدهند. سائق اصلی این اشخاص در تصمیمگیری صرفاً تکانههای هیجانی صرف و نه عواقب و نتایج آن تصمیم است. ناتوانی در کنترل تکانههای هیجانی معمولاً از دست دادن شغل، تصادف، تمایل به انجام اعمال غیرقانونی و متعاقباً دستگیرشدن آنها را به دنبال دارد.
فرد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی احساس گناهی در برابر آزار و اذیت دیگران ندارد؛ گرچه برای قانعکردن دیگران قادر است خود را پشیمان نشان بدهد (مثلاً در برابر قاضی و قانون). این افراد مسئولیت اعمال خود را نمیپذیرند و قربانیان تصمیمها و افعال نادرست خود را لایق عواقب و مصائب ناشی از آن میخوانند. وجه تمایز این اختلال با دیگر موارد، خشونتِ آمیخته در رفتارهای این دسته است.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت افسرده
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت افسرده یا Depression Personality Disorder گزارههای زیر صدق میکنند:
- زندگی و رفتارهای او سرشار از غم و اندوه است.
- اعتمادبهنفس ضعیفی داشته و خود را بیکفایت و بیارزش میداند.
- دید او نسبت به خودش منفی است و دائماً خود را ملامت میکند.
- بیشتر وقت خود را به غصهخوردن و خودخوری میپردازد.
- نسبت به دیگران، حتی افراد مهم زندگیاش دید منفی و نقادانه دارد.
- مستعد غوطهور شدن در احساس پشیمانی و گناه است.
در برخورد اول با افراد افسرده، این اشخاص بسیار فروتن، مؤدب و آرام به نظر میرسند. آنها خود را مسئول تمامی وقایع نامطلوب میدانند و به همین دلیل دائماً از دیگران عذرخواهی میکنند. بهعلاوه، اطرافیانشان را به مراقبت از خود برمیانگیزانند. این گروه در رابطه با افراد دیگر فرصت مدیریت و حکمرانی مطلق را به طرف مقابل میدهند.
در این مورد کمکگرفتن از یک درمانگر در بالابردن عزتنفس این افراد و مثبتترکردن دید آنها میتواند مؤثر باشد. قطع رابطه با فرد افسرده، موجب احساس گناه در طرف مقابل خواهد شد؛ با این حال در حفظ رابطه با این افراد نیز باید از سوءتأثیر آنها بر میزان عزتنفس فرد تعاملگر آگاه بود.
اختلال شخصیت مرزی
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی یا Borderline Personality Disorder گزارههای زیر صادق است:
- معمولاً رفتارهای محبوب خود را نشانهی تصمیم او بر ترک خودش میداند و با اقدامات دیوانهوار قصد دارد مانع از طردشدن توسط شریک زندگیاش شود.
- سابقهی رفتارهای تکانشی ازجمله رانندگی پرخطر، پرخوری، اعتیاد، ولخرجی و … دارد.
- روابط او با دیگران معمولاً بیثبات و ناپایدار است.
- بارها اقدام به آسیبرساندن به خود و خودکشی کرده و یا ادای آن را درآورده است.
- احساساتش و هیجاناتش دچار نوسانهای شدید میشود و از سرخوشی به افسردگی یا از آرامش کامل به خشم شدید گذار میکند.
- همواره احساس پوچی میکند.
- بیدلیل به دیگران پرخاشگری میکند (فیزیکی یا کلامی)
شخصیتهای مرزی غالباً زن هستند. این افراد بسیار جذاب، پرشور، سرشار از هیجان، بیحد و مرز و جسور به نظر میرسند. در ابتدا و برخوردهای اول کاملاً طبیعی است و هیچ رفتار ناشایستی از خود نشان نمیدهد. افرادی که از واکنشهای هیجانی و پستی و بلندیهای رابطه لذت میبرند و یا کسانی که خود را ملزم به نجات و مراقبت از افراد بیثبات مرزی میدانند، مستعد برقراری رابطه با این اشخاص میباشند.
درمان این دسته هرچند آهسته و دشوار، اما ضروری است. تمام تهدیدهای آنها به خودکشی باید جدی گرفته شود و لازم است با تفکر سیاه و سفید این افراد مقابله گردد. آنها ممکن است شریک زندگی خود را به بیعاطفه بودن متهم کنند. به این ترتیب زندگی با افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از هر اختلال دیگری دشوارتر خواهد بود. البته دامننزدن به افکار خودتخریبگرانهی این اشخاص بسیار حائز اهمیت است؛ باید تفاوت دلخوری و تنفر از آنها برایشان تفکیک شود و این دو را بهجای همدیگر نگیرند. درنهایت، اگر این افراد بعد از تلاشهای مکرر برای خودکشی زنده بمانند، دچار افسردگی میشوند.
بی ثباتی در عاطفه از نشانه های افراد دارای اختلال شخصیت مرزی
از دیگر علائم این اختلال میتوان بیثباتی فوقالعاده در عاطفه و نوسان در حالات عشق و نفرت، بیثباتی خلق و رفتار، ناتوانی در برقراری روابط پایدار، احساس ملال دائم، خودزنی و خودکشیهای مکرر و طغیان خشم و کتککاری اشاره کرد. در مورد اختلال شخصیت مرزی بیشتر از سایر اختلالات تحقیق و پژوهش صورت گرفته است. تغییرات سریع در احساسات و خلق نیز از شاخصههای این افراد است.
مسئلهی اصلی درمورد افراد مرزی هنگامیکه ناراحت و عصبیاند نمود پیدا میکند؛ بهطوریکه آرامگرفتن برایشان دشوار است؛ درنتیجه دائماً خشمگین بوده و متعاقباً به رفتارهای تکانشی از قبیل استفاده از مواد مخدر، روابط نامشروع جنسی، خودآزاری، ولخرجی و یا سوءمصرف مشروبات الکلی روی میآورند.
این رفتارها در کوتاهمدت برایشان آرامشبخش و تسکیندهنده است؛ اما در بلندمدت به آنها صدمه میزند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را تحت عنوان دوقطبی و افراد سادهای که در تعریفشان از دنیا تنها سفید و سیاه و یا همه یا هیچ موضوعیت دارد نام برده میشوند. قضاوتهای آنها بر دیگران سریع است و مطابق با آن عمل میکنند.
شناخت این افراد از خود و دیگران بر روی تعریف مطلقِ «همیشه خوب» یا «همیشه بد» متناوب است. براثر این جهتگیری، درک این اشخاص از خودشان دچار تناقض و بیثباتی خواهد شد و ثابتقدم بودن برایشان ناممکن است. آنها اغلب بهطور دائم در حال تغییر شغل، روابط، اهداف یا محل زندگی خود هستند. این تغییرات معمولاً ناگهانی و بدون آمادگی پیشین صورت میپذیرند.
تفکر سیاه یا سفید و بینظمی هیجانی در اختلال شخصیت مرزی: (Black and White Thinking)
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دنیا را با عینک سیاه یا سفید و تفکر همه یا هیچ میبینند. چراکه این تفکر دوقطبی سوءبرداشت از رفتارها و انگیزههای دیگران را برایشان تسهیل میکند و درنتیجه باعث میشود تا واکنشهای شدید هیجانی از خود بروز بدهند. از طرف دیگر، چون قادر به مدیریت هیجانات خود نیستند، دچار پریشانی شدید غیرقابل کنترلی خواهند شد که به آزار رساندن به خودشان منتهی میشود.
در مقالهی زیر که در سایت آورده شده است، خطای شناختی همه یا هیچ و یا سیاه و سفید توضیح داده شده است:
شدت هیجانات تجربهشده و ناتوانی افراد مرزی در کنترل این هیجانات منجر به بروز رفتارهای تکانشی در این افراد خواهد شد. الگوی فکری تحریفشده، هیجانات نامنظم و شدید و ناتوانی در کنترل تکانهها مجموعاً تخریب روابط بین فردی را به دنبال دارد.
البته باید به خاطر داشت که تعدادی از این علائم در تمام افراد سالم هم ممکن است مشاهده شود؛ بنابراین درصورتی میتوان اختلال شخصیت مرزی را به یک فرد نسبت داد که این خصوصیات مستقل از موقعیت، زمان و مکان باشند، در زندگی و کارکرد شخص اخلال ایجاد کنند و منجر به پریشانی ذهنی او گردند.
منظور از اختلال در کارکرد، وجود مشکل در روابط بین فردی با دیگران، مدرسه، محل کار و بهطور کلی جامعه است. پریشانی ذهنی نیز حالتی است که فرد علائم اختلال خود را ناخواسته، آزاردهنده، دردناک، شرمآور و مجموعاً مایهی عذاب خود بداند.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت اجتنابی
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی یا دوری گزین Avoidant Personality Disorder گزارههای زیر صادق است:
- بهدلیل هراس از انتقاد و عدم تأیید از دیگران کناره میگرفته و از انجام فعالیتهایی که نیاز به تعامل با تعداد زیادی از افراد را دارد سر بازمیزند.
- دامنهی ارتباطاتش را به افراد مورد علاقه و محبوب خود محدود میکند.
- بهدلیل احساس شرم و ترس از تمسخر دیگران، حتی صمیمیترین اطرافیانش را به حریم دنیای شخصی و درونی خود راه نمیدهد.
- در موقعیتهای اجتماعی از مورد انتقاد قرار گرفتن و طردشدن هراسان است.
- احساس بیکفایتی میکند؛ بنابراین از حضور در موقعیتهای اجتماعی جدید اجتناب میکند و یا در صورت قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی همواره خود را کمتر و پایینتر از سایرین تصور میکند.
- معمولاً از فعالیتهای جدید و ناشناخته دوری میگزیند.
افراد مبتلا به شخصیت اجتنابی بهدلیل دوری از برقراری رابطه و هراس از دیگر انسانها، برای بسیاری از افراد دستنیافتی و نتیجتاً جذاب خواهند بود. ظاهر مظلوم این افراد حس یاریگری و تمایل به نجات ایشان را در سایرین تقویت میکند. وفاداری آنها قابل اطمینان است؛ چراکه اصولاً تمایلی به ارتباط با غریبهها ندارند. با این حال، زندگی با آنها میتواند بسیار خستهکننده باشد. درمان خاصی برای اجتنابیها وجود ندارد و سازش با کنارهگیریها و یکنواختیهای این اشخاص نیز کمکی به بهبود اوضاع نخواهد کرد. چاره، صبر و تشویق تدریجی فرد به شرکت در جمع است و البته به محدودبودن هم باید عادت کرد.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت وابسته
در فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته یا Dependent Personality Disorder علائم زیر وجود دارد:
- به خواستههای دیگران تن داده و خود قدرت تصمیمگیری مستقل در امور روزمره را ندارد.
- مسئولیت بسیاری از تصمیمگیریهای خود در زمینههای مهم را برعهدهی دیگران میگذارد.
- بهدلیل هراس از تنهایی، از مخالفت با دیگران یا حتی اظهار نظر پرهیز میکند.
- به تواناییهای خود اعتماد ندارد و در آغازکردن یا به انجام رساندن کارها ناتوان است.
- بیش از حد به دیگران اهمیت میدهد و از ترس از دست دادن آنها، اعمالی را برخلاف میل خود انجام میدهد.
- در به پایان بردن یک رابطه، بهدلیل ترس از تنهایی بهسرعت جایگزینی پیدا میکند.
- از اینکه نتواند بهتنهایی از خودش مراقبت کند هراس دارد.
افرادی که در کودکی مسئولیت نگهداری از خواهر یا برادر کوچکتر خود را برعهده داشتهاند، بهاحتمال زیاد در بزرگسالی جذب افراد وابسته خواهند شد. بهعلاوه کسانی که به احساس نیاز دیگران به خود میبالند و این احساس برایشان ارزشمند است، برآوردن نیاز خود را در برقراری ارتباط با افراد وابسته مییابند. در ارتباط با فرد وابسته، طرف مقابل از ترک و تمام کردن رابطه احساس گناه میکند.
افراد وابسته میتوانند دیگران را به ستوه بیاورند؛ چراکه بهشدت جویای نظرات دیگران در هر امری هستند و خودشان نمیتوانند بهتنهایی تصمیم بگیرند. برای کمک به این افراد باید عادت به استقلال را در ایشان شکل داد و از تصمیمگیری بهجای آنها خودداری کرد. در پروسهی درمان باید به این نکته توجه داشت که در وهلهی اول فرد وابسته صرفاً برای کسب رضایت دیگران حاضر به مراجعه به درمانگر شده است و بنابراین درمان خیلی اثربخش نیست. باید روابط اجتماعی فرد وابسته را گسترش داد و درصورت قطع رابطه، برای سیل اشکهای او آماده شد.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت وسواسی
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی یا Compulsive Personality Disorder گزارههای زیر صادق است:
- تمام ذهنیتش متوجه جزئیات است و با یادآوری دائم محدودیتها فرصت تفریح را از خودش میگیرد.
- بهدلیل کمالگرایی بیش از حد فاقد توانایی تکمیل کارهاست.
- خودش را کاملاً وقف کار میکند.
- بیش از اندازه خشک است.
- به اخلاقیات بسیار پایبند است و در این زمینه هیچگونه انعطافپذیری نشان نمیدهد.
- حاضر به دورانداختن وسایل قدیمی خود نیست و به آنها وابستگی دارد.
- فقط درصورتیکه همهی کارها مطابق میل او انجام پذیرد، حاضر به همکاری با دیگران است.
- معمولاً بسیار خسیس است و بهسختی برای خودش و دیگران پول خرج میکند.
- غالباً لجباز و یکدنده است و تمایل به کنترل همهچیز و همهکس را دارد.
در برخورد اول، این افراد یک شخصیت منضبط، بااخلاق و سختکوش به نظر میرسند و مورد تحسین دیگران قرار میگیرند. گاهی افرادی که خود را بینظم میدانند با برقراری رابطه با افراد وسواسی، روی بینظمیها و بیدقتیهای خود سرپوش میگذارند. همچنین در مورد افرادی که اعتقاد دارند یکی از زوجین باید بهسختی کار کند و دیگری در آرامش و بیخبری از مسائل مهم زندگی بهسر ببرد، جذب اینگونه افراد خواهند شد.
دشواری زندگی با افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی
زندگیکردن با شخصیت وسواسی دشوار است؛ چراکه این افراد برای شریک زندگیشان تصمیم میگیرند، برنامهریزی میکنند و چهبسا بودجه تعیین میکنند. بنابراین، طرف مقابل در رابطه بهتدریج نقش خود را در زندگی مشترک از دست میدهد. فرد وسواسی بیشتر اوقات خود را به کارکردن مشغول است و از دیدن برنامههای کاری خود بیشتر به هیجان میآید تا دیدن خانواده!
البته سختکوشی بهطور بالقوه ویژگیِ مثبتی است، اما کار زیادی که لذتبردن از نتیجهی آن ممکن نباشد، بیفایده است. چراکه افراد وسواسی تمام وقت خود را به کار اختصاص میدهند و تفریح و آرامش را کنار میگذارند؛ از طرف دیگر هم بسیار خسیس هستند. خبر خوب آنکه درمان این افراد امکانپذیر است.
معرفی چند اختلال شخصیت رایج : اختلال شخصیت پرخاشگر، منفعل یا مهاجم
در مورد فرد مبتلا به اختلال شخصیت پرخاشگر منفعل یا مهاجم Passive Aggressive Personality Disorder گزارههای ذیل صدق میکنند.
- بهطور غیرمستقیم از انجام وظایف شغلی و اجتماعی سر بازمیزند.
- دیگران را متهم میکند و معتقد است که او را درست درک نمیکنند.
- در بحثها لجوج و یکدنده است.
- بدون دلیل مشخصی از افراد مافوق خودش خشمگین است و آنها را به باد انتقاد میگیرد.
- نسبت به افراد موفقتر از خود حسادت میورزد.
- اکثراً بهطور اغراقآمیز از مشکلات زندگی خود شکایت میکند.
- همواره بین اطاعت انفعالی و نافرمانی خصمانه در حال نوسان است.
- رفتارهایش بهطور غیرمستقیم، خوشبختی و موفقیتهای شریک زندگیاش را ضایع میکند.
معمولاً افراد بهسختی جذب کسی که دائماً به دیگران طعنه میزند و پرخاشگری میکند میشوند. در این صورت احتمالاً فرد قصد دارند در نقش یک منجی، شکایتهای این افراد و گرفتاریهایشان را برطرف کند. علاوه بر این، ممکن است فرد با اختلال شخصیت پرخاشگر تداعیکنندهی یکی از والدین او در کودکی باشد و بهدلیل حس یادآوری فضای خانه، غرزدنها و رفتارهای نابههنجار او را تحمل کند.
افراد منفعل-پرخاشگر، اعتمادبهنفس و عزتنفس دیگران را تخریب میکنند و در مقابل تغییر مقاومت نشان میدهند. تخریب شخصیت طرف مقابل از خطرات ادامهی رابطه با این افراد است. درضمن سپردن تصمیمگیریها به افراد منفعل-پرخاشگر جز پشیمانی نتیجهای به دنبال نخواهد داشت.
چرا مبتلایان به اختلالات شخصیت جذاباند؟
در اوایل آشنایی امکان شناخت کامل شخصیت افراد مبتلا به اختلالات روانی وجود ندارد. این افراد غالباً در برخوردهای نخست تصویر کامل و بینقصی از خود ارائه میدهند و دیگران را به خود مجذوب مینمایند. ظاهر فردی که اختلال شخصیت دارد با دیگر افراد تفاوتی ندارد و چهبسا بسیار زیبا و باهوش و فریبنده بوده و موفقیتهای بسیاری را در زندگی کسب کرده باشند. همین ویژگیها سبب تمایل و ایجاد علاقه در دیگران نسبت به آنها خواهد شد.
از سوی دیگر، برای تشخیص اختلالات شخصیت نیاز به بررسی گذشتهی اشخاص و روابط و الگوهای رفتاری آنها وجود دارد که این سطح از شناخت در آشناییهای کوتاهمدت امکانپذیر نیست. بهعلاوه ویژگیهای ظاهری افراد مبتلا به اختلالات شخصیت در بسیاری از موارد اطرافیانشان را فریب خواهد؛ بهعنوان مثال این اشخاص میتوانند با شیرینزبانی دیگران را شیفتهی خود کنند و یا با فخرفروشی دربارهی موقعیت اجتماعی خود و ارتباط با اشخاص مهم آنها را به خود مجذوب نمایند.
ازقضا همین رفتارهای مجذوبکننده خود علائمی دال بر وجود اختلال شخصیت در آنها میباشد. بههرحال نمیتوان کسی را که شیفتهی این طرز برخورد میشود سرزنش کرد؛ چراکه همهی ما بهطور ناخودآگاه به افراد نابههنجار گرایش داریم.
اختلالات شخصیت و ازدواج
اکثر گزینههای نامناسب برای ازدواج، افرادی با اختلال شخصیت و یا با علائمی مشابه آن هستند. معمولاً این اشخاص خود را بیمار نمیدانند؛ اما برای خود و دیگران رنج بسیاری را به ارمغان میآورند. افراد مبتلا به اختلالات شخصیت در زمرهی نامناسبترین افراد برای ازدواج میباشند.
تشخیص اختلالات شخصیت حتی برای روانشناسان و روانپزشکان دشوار است و نیاز به تخصص بالا دارد. بنابراین لازم است از افراد باتجربه و متخصص کمک گرفته شود. درمان اختلالات شخصیت نیز سخت و زمانبر است.
تست MCMI برای شناخت افراد مبتلا به اختلال
یکی از روشهایی که مشاورین ازدواج برای شناسایی افراد مبتلا به اختلال شخصیت از آن بهره میجویند، تست MCMI یا تست میلون است. تست شخصیت نیز برای ارزیابی زوجین میتواند مفید باشد. البته باید بدانیم که قدرت تشخیص همهی تستها بهینه و مطلوب نیست و انجام تستی که بتواند اختلال شخصیت را قبل از ازدواج مشخص کند، از وظایف مشاورین ازدواج میباشد.
نتیجهی ازدواج با افراد مبتلا به انواع اختلالات شخصیت بهطور حتم جدایی است؛ حال ممکن است این جدایی، تنها بهشکل طلاق عاطفی و بهصورت غیررسمی صورت بگیرد. متأسفانه فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودش را سالم و عادی میداند؛ درنتیجه هیچ تلاشی در راستای بهبود یا درمان خود صورت نمیدهد.
اگر هم برای درمان اقدام کند، معمولاً بهدلیل عدم همکاری در آینده، درمان ناتمام خواهد ماند. برخلاف مبتلایان به اختلالات عاطفی و اضطرابی، در بیماران اختلال شخصیت ناراحتی و اضطرابی ظهور نمییابد؛ این افراد علاقهای به تغییر رفتار خود ندارند و نیز تماس و ارتباط خود را با واقعیت حفظ مینمایند.
رفتارهای این اشخاص برای خودشان قابل قبول و صحیح تلقی میشود و بنابراین نسبت به درمان مقاوم و غیرقابل انعطاف عمل میکنند. از دیگر مشخصات این افراد فقدان حس همدردی و درک مشکلات بینفردی و نیز خصومت و ناآرامی در محیطهای کار است. تشخیص دشوار این قبیل اختلالات باعث شده تا دیگر اختلالات سلامت از نظر ارتباط با این دسته از بیماریها مورد بررسی قرار نگیرند و چهبسا این اختلال بهتنهایی روند درمان سایر بیماریها را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
آیا افراد دارای اختلالات شخصیت می توانند ازدواج کنند ؟
در پاسخ به پرسش اول باید گفت که حق ازدواج از حقوق طبیعی انسانهاست و بههیچ عنوان نباید آن را از فردی سلب کرد. به عبارت دیگر، همهی انسانها فارغ از سلامت یا بیماری، حق دارند که ازدواج کنند. با این حال، ازدواج برخی با افراد سالم و طبیعی جامعه کار اشتباهی است. بهعنوان مثال برای فردی که مبتلا به بیماری ایدز است، ازدواج با فردی از دستهی اکثریت جامعه (یعنی فرد سالم) نامناسب است؛ با این حال همین فرد میتواند با شخص دیگری که او هم مبتلا به ایدز است ازدواج کند.
افراد نامناسب برای جمعیت عمومی، ممکن است برای جمعیت دیگری از جامعه کاملاً مناسب باشند. نکتهی اصلی آن است که هر فرد بتواند شریک شایستهی خود را در زندگی پیدا کند. در اینجا توصیهی ما به جمعیت عمومی و سالم جامعه آن است که از ازدواج با افراد نامتجانس بپرهیزند. فردی که اعتیاد دارد، همسر مناسبی برای یک فرد سالم نخواهد بود؛ اما شاید برای شخص معتاد دیگری گزینه مناسبی باشد. بههرحال حتی اگر فردی خواهان ازدواج با فردی نامناسب باشد، کسی نمیتواند این حق را به خود بدهد که از آن ازدواج جلوگیری کند، هرچند که بدانیم آن ازدواج صددرصد ناموفق است.
اگر فردی با آگاهی بخواهد با فرد نامناسبی ازدواج کند، وظیفهی دیگران تنها هشدارِ مسائل و موارد مشکلآفرین در زندگی مشترک با آن شخص خواهد بود، نه بیشتر. اما به هر حال و در همه شرایط در صورتی که شرایط اینچنین دارید لازم است حتماً با یک روانشناس و یا مشاور خانواده و مشاور پیش از ازدواج زبده مشورت کنید. همچنین اگر دچار مشکل هستید، لازم است در صدد درمان به وسیله روانشناس ها ، روانپزشکان و مشاورا نباشید.