زندگینامه ریموند کاتل Raymond Cattell

زندگینامه ریموند کاتل (۱۹۹۷-۱۹۰۵)
کاتل در انگلستان به دنیا آمد، جایی که به گفته خودش دوران کودکی و جوانی سعادتمندی هم در خانه و هم در مدرسه داشت (یک موقعیت غیرمعمول برای یک نظریهپرداز شخصیت). والدین او درباره معیارهای عملکردی که از کودکان خود انتظار داشتند، دقیق و سختگیر، اما در مورد اینکه بچهها وقت خود را چگونه بگذرانند، پذیرا و سهلگیر بودند. کاتل، برادران او و دوستان آنها بیشتر وقت خود را در بیرون از خانه به قایقرانی، شنا، اکتشاف غارها، و جنگ با طبیعت که گاهی از صخرهها سقوط میکردند و گاهی در آب میافتادند، میگذراندند.
وقتی کاتل ۹ ساله بود، انگلستان وارد جنگ جهانی اول شد، رویدادی که وی را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. یکی از کاخهای نزدیک خانه آنها تبدیل به یک بیمارستان شد، و کاتل شاهد قطارهایی پر از زخمیهای جنگ بود که مستقیماً از میدانهای جنگ فرانسه به آنجا آورده میشدند. در نتیجه این تجربه، او نوشت که: به شکلی که برای پسری جوان غیر عادی مینمود جدی شده و از “کوتاهی زندگی و نیاز به پیشرفت تا وقت باقی است”، آگاه شد.
این ویژگیها در کاتل ممکن است به وسیله رقابت او با برادر بزرگتر خود تقویت شده باشد. او درباره مسائلی در کوشش برای حفظ آزادی خود در مواجهه با برادر بزرگتر خود که نمیشد بر او غلبه کرد، مطالبی نوشته است.
در سن ۱۶ سالگی کاتل وارد دانشگاه لندن شد تا آنچه را از کودکی مورد علاقهاش بود، بخواند-فیزیک و شیمی- او در ۱۹ سالگی با نمرات عالی فارغالتحصیل شد، اما سالهای تحصیل در دانشگاه لندن علاقه شدید او به مسائل اجتماعی را که
پیشاپیش در او وجود داشت، شدیدتر کرد. وی بیش از پیش به نارساییهای اجتماعی متوجه شد و به این تشخیص رسید که آموزش دیدن او در علوم فیزیکی، او را برای سروکار یافتن با مسائل اجتماعی مجهز نکرده است. وی به این نتیجه رسید که تنها منبع موجود پیش روی او، مطالعه ذهن انسان است
این تصمیم، در آن زمان (انگلستان سالهای ۱۹۲۴) تصمیمی شجاعانه و تهورآمیز بود، زیرا روانشناسی به عنوان رشتهای برای آدمهای غیرعادی[۱] تلقی میشد و فرصتهای شغلی محدودی در این حوزه وجود داشت. در سرتاسر انگلستان تنها شش کرسی استادی روانشناسی وجود داشت. علیرغم توصیههای دوستان خود، کاتل تحصیلات عالی خود را در دانشگاه لندن تحت سرپرستی روانشناس و آماردان برجسته چارلز اسپیرمن، کسی که فن تحلیل عامل را ابداع کرد، آغاز نمود.
وقتی کاتل در ۱۹۲۹ دکترای خود را دریافت کرد، متوجه شد که حق با دوستان او بوده است. فرصت شغلی محدودی برای روانشناسان وجود داشت- و بنابراین، او به قول خودش به چند شغل حاشیهای در روانشناسی پرداخت، وی در دانشگاه اکستر[۲] به تدریس پرداخت، کتابی درباره ییلاقات انگلیس نوشت، و یک کلینیک خدمات روانشناختی برای مدارس شهر لیسستر[۳] تأسیس کرد، و در عین حال، همواره به انجام تحقیق و نوشتن ادامه میداد. او تصمیم گرفته بود که روش تحلیل عامل را- که اسپیرمن با موفقیت برای کشف ساختار استعدادهای انسان به کار برده بود- برای مطالعه ساختار شخصیت به کار ببرد، کاری به یاد ماندنی که هیچگاه پیش از آن انجام نگرفته بود.
در نخستین سال پس از گرفتن دکتری، کاتل دچار یک بیماری مزمن معده شد که حاصل کار زیاد، غذای کم، و زندگی در یک اتاق زیر شیروانی سرد بود. برای اینکه دشواریهای او افزونتر شود، جهان نیز دچار یک رکود اقتصادی شده بود، و چند سال بعد، همسرش او را به خاطر شرایط فقیرانه زندگی و پرداختن دائم کاتل به کارش ترک کرد. با وجود این، با همه بدبختیها، چسبیدن او به تکلیف درک ساختار شخصیت هیچگاه متوقف نشد.
کاتل همچنین، طبق اظهارات خودش، فایدههای مثبتی نیز از این دوران طولانی سختی کشیدن عایدش شد: “آن سالها مرا به محتاطی و شکاکی سنجابی که یک زمستان طولانی را شناخته است، درآورد و در من ریاضتکشی و بیصبری در برابر نامربوطیها تا حد سنگدلی ایجاد کرد”. این تجربه همچنین باعث شد که او به جای مسائل صرفاً نظری یا تجربی که به گفته خودش اگر در شرایط راحتتری بود به آنها میپرداخت، توجه خود را بر موضوعها و مسائل عملی متمرکز کند. در اینجا ما یکبار دیگر مثالی از تأثیر تجربه شخصی بر رویکرد شخص به مطالعه شخصیت را میبینیم.
سرانجام، در سال ۱۹۳۷، یک کار تماموقت روانشناسی برای کاتل فراهم شد و دعوتی از سوی روانشناس برجسته آمریکایی ادوارد، ال.ثورندایک[۴] به او رسید تا یک سال در آزمایشگاه او در دانشگاه کلمبیا[۵] کار کند. این یک فرصت طلایی بود، هر چند برای کاتل ترک کشورش دشوار بود. او گفت که در طول یک سالی که در نیویورک بود، تمام مدت حالت افسردگی داشت.
در سال ۱۹۳۸ كاتل استاد روانشناسی در دانشگاه کلارک[۶] در ایالت ماساچوستز[۷] شد و در سال ۱۹۴۱ به هاروارد[۸] نقل مکان کرد، جایی که به گفته او: “نقب خلاقیت زده شد” . سرانجام در سال ۱۹۴۵، وقتی ۴۰ ساله بود، توانست کاملاً مستقر شده و زندگی خود را به طور کامل حول تحقیقات خود سازمان دهد. همسر دوم او ریاضیدانی بود که در علایق تحقیقی با او مشترک بود. کاتل بعداً به دانشگاه ایلینوی[۹] رفت و در آنجا استادی پژوهش به او اعطا شد.
با نداشتن تدریس و مسئولیتهای دیگر، کاتل بالاخره توانست همه تلاشهای خود را وقف تحقیق کند. کاتل هر شب حداقل تا ساعت ۱۱ در آزمایشگاه کار میکرد و عموماً آنچنان در کار تحقیق غرق میشد که خود به عنوان لطيفهای میگفت که میتواند به آسانی اتومبیل خود را شبها پیدا کند، زیرا همیشه آخرین اتومبیل در پارکینگ است. از سال ۱۹۴۵، وی همواره با همان آهنگ به کار ادامه داده و هیچگاه به مرخصی مطالعاتی نرفته و هیچ وقت زمان زیادی را دور از آزمایشگاه خود سپری نمیکرد. او بیش از ۴۰۰ مقاله و ۳۵ کتاب منتشر کرده است، موفقیتی به یاد ماندنی که بازتابی از اخلاص و پشتکار اوست. در سنین ۷۰ سالگی خود، كاتل به هیئت علمی دانشگاه هاوایی[۱۰] پیوست، که در آنجا او هر روز در اقیانوس شنا میکرد و حداقل به شدت استادیاری که برای استخدام رسمی کار میکند و مطمئن نیست که رسماً استخدام خواهد شد، تلاش میکرد. سرانجام كاتل پس از نزدیک به یک قرن زندگی که بخش اعظم آن در کوششهای علمی گذشت، در سال ۱۹۹۷ چشم از جهان فرو بست.
[۱]. cranks
[۲]. Exeter University
[۳]. Leicester
[۴]. Edward, L. Thorndike
[۵]. Columbia
[۶]. Clark
[۷]. Massachusetts
[۸]. Harvard
[۹]. Illinois
[۱۰]. Hawaii