دلایل اشتباه برای ازدواج ( بخش دوم ): عمده ترین دلایل اشتباه در ازدواج چیست؟

دلایل اشتباه برای ازدواج شاید به خودی خود برای شخص مشخص نباشد و فرد با بی توجهی به آن ها اقدام به ازدواج کند. در صورت رخ دادن این اتفاق، پس از گذشت مدت کوتاهی آن ها متوجه وجود مشکلاتی در رابطه ی خود شوند. از این رو پیشنهاد می شود، هر کدام از طرفین ازدواج به دلایل اشتباه برای ازدواج اهمیت دهند و پیش از ازدواج آن ها را بررسی نمایند.
در نوشته پیشین ” دلایل اشتباه ازدواج و بررسی آن ها ( بخش اول ) ” به خودشناسی، سوالات پیش از ازدواج و بخش اول از دلایل اشتباه برای ازدواج اشاره کردیم.
دلایل اشتباه برای ازدواج: ازدواج ابزاری

از دلایل اشتباه برای ازدواج این مورد نیز در بین افراد بسیار پیش میآید بدین شکل که جوانی به خاطر موقعیت یک فرد او را برای ازدواج انتخاب میکند تا از طریق او بتواند به آرزوهای خود دست پیدا کند. در حقیقت ازدواج برای چنین فردی پلی است برای رسیدن به اهداف مورد نظر. این گونه دلایل اشتباه برای ازدواج مثلاً برای دختری که تمایل دارد در خارج از کشور زندگی کند اما شرایط برای او مهیا نیست ممکن است پیشنهاد ازدواج با فردی که بخواهد در خارج از کشور زندگی کند برای او حکم فرشته برآوردن آرزوها را داشته باشد و این پیشنهاد را فقط به خاطر رسیدن به هدفش (زندگی در خارج از کشور) قبول کند، اما در چنین فضایی امکان سازگاری با مشکلات زندگی ضعیف است و در نهایت، ریسک این نوع ازدواج بسیار بالاست.
دلیل این مساله آن است که فردی که به ازدواج نگاه ابزارگونه دارد چشم و گوش و منطق و عقل او دیگر به درستی کار نمیکند و تنها رسیدن به هدف به هر قیمتی برایش مهم است. در حقیقت ازدواج بدون آگاهی و شناخت صورت میگیرد. فردی که این انگیزه در او قوی باشد، هیچ گونه عیب و مشکل شخصیتی یا عدم تفاهم با شخص مورد نظر را نمیبیند و فقط و فقط رسیدن به هدف اصلی خود از طریق پل ازدواج را میبیند و لذا بهطور حتم مشکلاتی در پس این ازدواج برای آنها به وجود خواهد آمد به همین علت از دلایل اشتباه برای ازدواج به شمار می آید.
ازدواج به خاطر حس ترحم و دلسوزی
از دیگر دلایل اشتباه برای ازدواج این است که گاهی اوقات افرادی هستند، از روی ترحم و دلسوزی با شخصی ازدواج میکنند که هیچ گونه شباهت شخصیتی به وی نداشته و در ممکن است بدانند که با این فرد به انتظاراتشان در ازدواج نخواهند رسید اما فقط از روی ترحم و به خاطر اینکه دلشان نمیآید جواب رد به وی بدهند با آن شخص ازدواج میکنند.

به عنوان مثال پسری که مادر او در کودکی فوت کرده و پدر نیز ازدواج مجدد داشته و از کودکی مورد ضرب و شتم و آزار نامادری قرار گرفته همچنین پدر با او برخورد خوبی نداشته و از خردسالی پسر را مجبور به کار کردن و درآوردن خرج خود کرده است. حالا پسر به سن جوانی رسیده و به دختری علاقهمند شده است و به خواستگاری او میرود. در حالی که پشتوانه مالی کافی هم ندارد. برای دختر ماجرای زندگیاش را میگوید و از او میخواهد که جای خالی مادر را پر و نامهربانیهای پدر را برای او جبران کند لذا دائم از تنهاییها و ظلمهایی که در حق او شده صحبت میکند.
دختر هم دلش به درد میآید و نوعی حس ترحم نسبت به پسر پیدا میکند. از دلایل اشتباه برای ازدواج این است که او از همان ابتدا حس میکند با ازدواج با این پسر نمیتواند به انتظارات موردنظرش در ازدواج دست پیدا کند اما نمیتواند با رد کردن خواسته پسر دل او را بشکند و به این ترتیب او را برای ازدواج انتخاب میکند. پسری که با فرد مورد نظر دختر کاملاً متفاوت است روحیات و شخصیتهایشان با هم تناسب ندارد. و فقط دلسوزی و ترحم باعث ازدواجشان شده لذا به نظر میرسد که این رابطه نمیتواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه باشد.
قربانی شدن شخص دلسوز
در واقع شخصی که دلسوزی کرده، خود را قربانی میداند و احتمال پشیمانی و یا جدایی وجود دارد.حتی ممکن است فردی که دلسوزی کرده نتواند تا آخر عمر به همسرش علاقهمند شود. این گونه زوجها در مسائل زناشویی و جنسی نیز ممکن است هیچگاه به نقطه ارگاسم نرسند و یا این ارتباط برایشان لذتی نداشته باشد و فرد مورد نظر همواره از غم قربانی شدن رنج ببرد. مثال دیگر نیز در مورد پسری است که از نزدیک وضعیت نابسامان خانواده دختر را میبیند و همچنین میداند که دختر تحت شرایط بسیار سختی در خانواده به سر میبرد.
دختری که پدری معتاد دارد و مادرش هم در زندان به سر میبرد پدر گاهی دختر را برای بدست آوردن مواد مورد نیاز به دست مردان دیگر میسپارد. پسر که چنین وضعیتی را میداند و احتمالاً دارای شخصیت حمایتگر هم هست از روی دلسوزی به خواستگاری دختر میرود.
عدم احساس خوشبختی و رضایت

علیرغم اینکه این دختر با ملاکها و معیارها او برای ازدواج متفاوت است اما نمیتواند چنین وضعی را برای دختر تحمل کند. حس میکند او میتواند منجی دختر باشد و او را از منجلاب بیرون بکشد. ازدواج آنها صورت میگیرد و پسر احساس میکند توانسته دختر را نجات دهد. اما به واقع هیچگاه نمیتواند حسی را که باید در زندگی زناشویی داشته باشد، به دست آورد. احساس رضایت و خوشبختی نمیکند و احتمالاً حس قربانی شدن در او بعد از مدتی به وجود میآید.
حتی ممکن است به فکر جدایی و دادن مهریه دختر باشد تا هم دختر بیخانمان نباشد و هم او به دختری که مورد علاقهاش است و با ملاکهای او مطابقت دارد برسد. در این صورت حتی اگر جدایی هم اتفاق نیفتد احتمال بسیار کمی وجود دارد که فرد دلسوزی کننده احساس رضایت و شادی در زندگی داشته باشد و احتمالاً تا آخر عمر با غمی همیشگی دست به گریبان خواهد بود.
توانایی نه گفتن
پس بهتر است برای رد کردن این نوع از دلایل اشتباه برای ازدواج توانایی «نه گفتن» با حفظ احترام شخصیت طرف مقابل را داشته باشیم و همچنین بتوانیم با غلبه بر احساسات و گرفتن تصمیم منطقی و درست، زندگی خوبی برای خود رقم بزنیم. بهتر است حس ترحم و دلسوزی را با راهکارهای موجود دیگر که لزوماً ازدواج نیست، التیام بخشیم.
ازدواج به خاطر پدر و مادر و یا خواهر و برادر

مواردی از این نوع ازدواجها هم وجود دارند که منجر به شکست خواهند شد. در این گونه ازدواجها جوان به خاطر آرزوهای پدر و ما خود تن به ازدواجی میدهد که خودش تمایلی به آن ازدواج ندارد.
به عنوان مثال پدر و مادرخواستار ازدواج فرزند با فردی هستند که خودشان او را میپسندند ولی در اصل آن شخص با ملاکها و معیارهای فرزند کاملاً متفاوت است و یا از لحاظ تیپ شخصیتی با یکدیگر همسو نیستند.
درست است که احترام به پدر و مادر واجب است اما نه اینکه در مساله مهمی همچون ازدواج به خاطر رضایت والدین چشم و گوش بسته انتخاب آنان را قبول کنیم.
در این صورت خود را برای همیشه اسیر رویاهای آنها میکنیم. در این موارد مادر و پدر شخصی را که برای ازدواج با فرزند انتخاب میکنند در حقیقت مطابق با خلاءهایی است که در زندگی خود داشتهاند و آن شخص به همین دلیل نظر آنها را جلب کرده است ولی همواره نظرات، ملاکها و معیارهای والدین با ملاکها و معیارهای فرزندان در یک جهت و یا یکسان نیست.
طلاع عاطفی از ابتدای ازدواج
این مورد نیز از دلایل اشتباه برای ازدواج است و گاه به این دلایل از همان ابتدای ازدواج طلاق عاطفی بین زوجین ایجاد میشود و فرد همیشه احساس قربانی بودن را دارد که به خاطر رضایت پدر و مادر تن به این ازدواج داده است و خودش تمایل قلبی برای این کار نداشته است.

ازدواج فرزندان بزرگت تر خانواده به خاطر فرزندان کوچکتر
همچنین مورد دیگر از دلایل اشتباه برای ازدواج میتوان به ازدواج فرزندان بزرگتر یک خانواده به خاطر فرزندان کوچکتر است به این ترتیب که دختر کوچکتر خواستگار مناسبی دارد و قصد قبول پیشنهادش را دارد ولی به خاطر اینکه در بعضی فرهنگها رسم بر این است که ابتدا بزرگترین فرزند (به ترتیب این) باید ازدواج کند. لذا دختر بزرگتر مجبور است خیلی سریع بنای ازدواج را بگذارد.
چه بسا فرزند بزرگتر به دلایلی، هنوز آمادگی ازدواج نداشته باشد یا هنوز فرد مناسبی برای ازدواج نیافته است، اما مجبور است به خاطر رسم و رسوم غیرمنطقی سریعتر ازدواج کند تا فرزندان بعد از او بتوانند ازدواج کنند. طبق این دیدگاه غیرعقلانی فرزند اول دچار استرس و اضطراب زیادی میشود و خود را مانعی در جهت پیشبرد اهداف خانواده میبیند به همین جهت باهر خواستگاری که زودتر برایش پیدا شود تصمیم به ازدواج میگیرد.
گاه در این شرایط پیش میآید که فرزند بزرگ به خصوص اگر دختر باشد به شدت آسیبدیده و دچار افسردگی میشود.
تصمیم به ازدواج با فردی که نمیشناسید، یکی از بزرگترین اشتباهات در ازدواج است
در مواقعی که فرزند بزرگتر فقط برای اینکه بتواند با ازدواج خودش راه را برای بقیه فرزندان باز کند تصمیم به ازدواج با فردی میگیرد که به هیچ عنوان نمیتواند او را به عنوان همسر بپذیرد در حقیقت فقط میخواهد با ازدواج از این تنگناهای ایجادشده، رها شود تا حس نکند که برای خانواده و فرزندان دیگر مانع و سربار است و حال آنکه در این گونه موارد باید جوانان با منطق و عقل تصمیم بگیرند و از مهارتهای حل مساله آگاهی داشته باشند. چنانچه ازدواجی کورکورانه داشته باشند تمام عمر دچار آسیبهای جدی روحی و جسمیخواهند شد.
پس بهتر است اجازه ندهید در چنین شرایطی قربانی شوید و به خاطر دیگران تن به ازدواج ناخواسته بدهید. ت
توانایی فکر کردن منطفی و صحبت با افراد خانواده

توانایی فکر کردن منطقی و صحبت با افراد خانواده میتواند به شما کمک کند. هر چند که به احتمال زیاد با ازدواج فرد کوچکتر دچار غم و اضطراب و استرس خواهید شد و این حس به شما دست میدهد که حتماً آنگونه که باید خواستنی نیستم که خواهر کوچکتر من زودتر از من شوهر کرد و یا برای پسرها این فکر پیش بیاید که برادر کوچکتر من توانست موقعیت و امکانات لازم برای ازدواج را فراهم کند و فرد موردنظرش را هم انتخاب کرده است حالا حتماً همه در مورد من میگویند پسر بیعرضهای هستم، اما نباید برای این افکار یا سخنان آینده خود را قربانی کنید.
این افکار میتواند شما را به سمت انتخاب نادرست هدایت کند لذا بهتر است با درک این موضوع که اگر به خاطر دیگران ازدواج ناخواسته داد باشم تمام عمر را باید عذاب بکشم چون با فرد دلخواهم ازدواج نمیکنم. پس با قبول این واقعیت که در شرایط «کنونی» شما آمادگی ازدواج و با فرد مناسب برای زوجیت را ندارید، اما به احتمال زیاد در آینده شرایط و موارد لازم فراهم و کسب خواهد شد، تن به چنین ازدواجی ندهد. پس برای آنکه دیگران به اهدافشان برسند خود را قربانی نکنید.
برای آگاهی از دیگر دلایل اشتباه برای ازدواج مطلب ” دلایل احساسی اشتباه در ازدواج ( بخش سوم ) ” را مطالعه بفرمایید.