مشاوره ازدواج
آیا ناخودآگاه ما دیگران را انتخاب می کند؟

اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری افراد برای رابطه بسیار واضح و قابل بررسی می باشد. همانطور که در نوشته ” تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط ” گفته شد. انتخابهای ما در بزرگسالی با توجه به تاثیر تجارب کودکی بر روی روابط یا به صورت انتخاب آگاهانه است و یا ناخودآگاه. در حالت ناخودآگاه فرد دو حالت دارد: یا وضعیت بازگشت به خانه را انتخاب میکند یا فرار از خانه.
در مثال دیگری اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری افراد را روشنتر بیان میکنیم. پرنیا در خانوادهای بزرگ شده که پدر، فردی ساده اما مهربان و صمیمی است او برای خانواده خود زحمت زیاد میکشد اما به عنوان یک تکیهگاه محکم نمیتوان روی او حساب کرد زیرا او توانایی دفاع از حق خود و خانواده خود را به خوبی ندارد، تواناییهای مردانه او ضعیف هستند. مادر او نیز فردی ترسو و حساس میباشد در مواجهه با مشکلات پرنیا مجبور است که خودش بیشتر بار مشکلاتش را به عهده بگیرد بنابراین انتخابهای او در دوران بزرگسالی چنانچه آگاهانه باشد فردی را انتخاب میکند که مهربان و صمیمی است اما به خوبی میتواند از حقوق خود و خانواده دفاع کند و قدرتها و تواناییهای مردانه او در حد مطلوبی است که میتواند به عنوان تکیهگاه پرنیا باشد. اما طبق اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری ، انتخاب به صورت ناخودآگاه برای او دو حالت دارد یا فرار از خانهیا بازگشت به خانه. طبق اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری ، انتخاب فرار از خانه، به دلیل آنکه فرد ویژگیهای آن خانه را قبول نداشته است رخ میدهد. وقتی فردی از خانه فرار میکند به این خاطر است که پدر با مادر با خواهر و برادر خود را نپذیرفته است و مادر و پدر را به عنوان نامادری یا ناپدری میشناسد و یا برادر و خواهر خود را قبول نمیکند. پس منظور از فرار از خانه طبق اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری ، نپذیرفتن اعضای خانه است.
اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری باعت می شود فرد بهطور ناخودآگاه جذب اشخاصی شود که کاملاً متضاد با شخصیتهای افراد خانه او هستند. مثلاً پرنیا در انتخاب ناخودآگاه وضعیت فرار از خانه، جذب فردی دقیقاً متضاد با والدینش خواهد شد فردی که شجاع باشد، خشن و نامهربان باشد و ویژگیهای مردانه غالبی داشته باشد. اما در وضعیت بازگشت به خانه فرد تمایل دارد که با انتخاب فردی دقیقاً شبیه به والدین یا افراد خانواده، دوران کودکی خود را ادامه دهد. مثلاً پرنیا جذب شخصی خواهد شد که ترسو است ولی مهربان و زحمتکش است و توانایی دفاع از حقوق خود را به خوبی ندارد!
پس انتخابهای ما تصادفی نیستند و نمیتوان اسم شانس روی آنها گذاشت. در حقیقت اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری و انتخاب های آنان وجود داد.
مثال دیگری برای اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری ، در یک خانواده پنج نفری که سه دختر فرزندان آن خانه هستند، بیان میکنیم و انتخابهای همسران آنها را در وضعیت ناخودآگاه عنوان مینماییم. سایه، سمیه و سيما دختران یک خانواده هستند که با فاصله سنی کمی از هم به دنیا آمدهاند. پدر آنها فردی منفعل، کمحرف، زحمتکش میباشد که آداب معاشرت و طرز صحبت در میان جمع را به خوبی نمیداند، اهل رفت و آمد نیست و با فرزندان رابطهی چندانی برقرار نمیکند. مادر نیز فردی بسیار سختگیر، انتقادکننده و مذهبی است. مادر نیز به فرزندان توجه کافی ندارد عشق و عطوفت خود را از آنها دریغ میکند و فقط نیازهای سطحی آنها را با شماتت و سرزنش برآورده میکند. سیما دختر اول خانواده به شدت از بیمهری خانواده رنج میبرد، در سنین نوجوانی یک دختر لجباز و ناآرام است که به هر طریقی قصد جلب توجه اطرافیان را دارد. با کوچکترین توجهی به سمت جنس مخالف جذب میشود. از آرایشهای تند و لباسهای خاص برای توجه دیگران استفاده میکند و به خاطر این مسائل مدام با مادر درگیر میشود. چند بار قصد فرار از خانه را داشته است اما به دلیل ترس نتوانسته این کار را انجام دهد. او به شدت نیازمند محبت و توجه دیگران به خصوص جنس مخالف میباشد. در سنین نوجوانی تا جوانی با افرادی از جنس مخالف آشنا میشود که با همه تا مرحله ازدواج پیش میرود ولی در حالی که پسر به شدت شیفته او شده است، سیما او را رها میکند. در حقیقت سیما توجه و مهر و محبت طرف مقابلش را که جذب کرد با رها کردن او از مادر و پدر خود انتقام گرفته و بیمهریهای آنها را پاسخ میدهد. سیما در این راه و این آشنایی خود نیز ضربههای روحی بسیار سختی میخورد و حساستر و شکنندهتر از قبل میشود. بالاخره با فشارهای شدید مادر تصمیم به ازدواج میگیرد سیما فردی را انتخاب میکند که بسیار رئوف است، بسیار به او توجه نشان میدهد، غیرمذهبی و سهلگیر است. از او انتقاد نمیکند و همواره محبت خود را به پای سیما میریزد.
اهل رفت و آمد است و آداب و معاشرت را به خوبی میداند و با تحصیلات عالیهای که دارد میتواند در جمع، مناسب و زیبا سخن بگوید. سیما دقیقاً انتخابی متضاد با ویژگیهای والدین خود صورت داده است. نکته جالب اینکه مردی که سیما به عنوان همسر انتخاب کرده فاصله سنی زیادی (حدود ۱۳ سال) با او دارد. این مساله نیز نشان میدهد که سیما کمبود عاطفه پدر را در زندگی حس کرده و با انتخاب مردی که از خودش بسیار بزرگتر است بهطور ناخودآگاه سعی کرده تا ناکامیهایی را که از عدم محبت و توجه پدر داشته، جبران کند.
اگر سیما برحسب اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری (در حالت بازگشت به خانه) همسر خود را انتخاب میکرد فردی را انتخاب میکرد که دارای خصوصیاتی شبیه به والدین خود باشد. یک فرد زحمتکش، کمحرف، سختگیر، مذهبی و انتقادکننده که زیاد اهل رفت و آمد نیست و توجه چندانی به او نمیکند. در حالت بازگشت به خانه، فرد بهطور ناخودآگاه جذب افرادی میشود که دارای خصوصیاتی شبیه به خصوصیات خانواده او با پدر او یا مادر یا خواهر و برادر او هستند.
خواهر دوم سمیه نیز در همین خانواده و با همین پدر و مادر بزرگ شد دوران نوجوانی او هم مانند سیما پر از کشمکش، لجبازیها و سرکشیها بود ولی سمیه با توجه به مشاهدهی آزارهایی که خواهر بزرگترش در مورد آشناییهای مختلف با جنس مخالف دیده بود، مرتکب این اشتباهات نشد و در نهایت مردی را برای ازدواج انتخاب کرد که بسیار پرحرف، شوخ و بذلهگو، بسیار اهل رفت و آمد، سهلگیر و بیمسئولیت بود. سمیه نیز فردی را برگزیده است که رفتارهایش با پدرش متضاد بوده است. انتخاب سمیه نیز مانند سیما (در حالت فرار از خانه) بوده است.او در این ازدواجش شکست خورد و ازدواج او منجر به طلاق شد، نکته جالب اینکه پس از طلاق، خواستگارانی را که شرایط متفاوت و یا بهتر از همسر اول او را داشتند نمیپذیرفت و مجدداً با فردی ازدواج کرد که دارای همان خصوصیات همسر اول او بود. فردی پرحرف، شوخ و بذلهگو، اهل رفت و آمد و سهلگیر اما بیمسئولیت! و مجدداً در این ازدواج هم شکست خورد! و برای بار دوم از همسرش جدا شد و این بار با یک کودک به خانه پدر بازگشت. پس از مدت کوتاهی در کمال ناباوری خواستگاران با شرایط متفاوت از همسران قبلی را قبول نمیکرد و باز هم برای بار سوم جذب فردی با همان خصوصیات همسران قبلی شد!
او تصمیم دارد با این مرد زندگیش را ادامه دهد زیرا از نظر او همه مردها سر و ته یک کرباسند! در بررسی زندگی سمیه نیز متوجه می شویم او همه انتخابهایش را به صورت ناخودآگاه و در حالت فرار از خانه داشته است و هر بار با وجود آنکه از انتخابهای قبلی شکست را تجربه میکرده مجدداً فقط جذب افرادی با همان خصوصیات و ویژگیها میشده است خصوصیاتی متضاد با پدرش. اما سرنوشت دختر سوم، سایه چه شد؟ او اشتباهات خواهر اول و دوم را دیده بود و نمیخواست مانند آنها دچار آزار روحی شود. او دوران نوجوانی را علیرغم سرکشی و لجبازیاش (که به خاطر سختگیریها و انتقادهای بیش از حد مادر بود) برخلاف دو خواهر خود در تنهایی و خلوت خود با اشعاری که میگفت سپری کرد. در زمان ازدواج، او برخلاف دو خواهر خود که انتخابهایی براساس ناخودآگاه داشتند، انتخابی عاقلانه و آگاهانه داشت. او فردی را برای ازدواج انتخاب کرد که مانند پدرش با زحمت و تلاش خودش به نتیجه رسیده بود و روی پای خود ایستاده بود. فردی پخته و باهوش که اهل آداب معاشرت بود و به خوبی در میان جمع صحبت میکرد. در حقیقت سروزباندار و مسئولیتپذیر بود ولی سختگیر و منتقد نبود و تفاوت سنی اندک و مناسبی با هم داشتند. به این ترتیب سایه با انتخاب آگاهانه همسر مناسب، توانست زندگی معقول و ایدهآلی برای خود داشته باشد.
در این مثال که برگرفته از حقیقت بود به خوبی اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری نشان داده شده است.
اما شاید برای شما این سؤال پیش بیاید که چگونه افرادی که با یک پدر و مادر در یک خانه بزرگ میشوند سبک زندگیهای متفاوت و انتخابهای مختلف دارند؟ جواب این سؤال این است که هر فرد از دریچه نگاه خویش به مسائل و مشکلات و ویژگیهای خانواده خود نگاه میکند. مثلاً در خانوادهای که بسیار حساس و سختگیر نسبت به فرزندان هستند ممکن است فرزند اول احساس بدی داشته باشد و اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری برای او در حالت فرار از خانه باشد و حس کند والدینش با سختگیریهای بیش از حد، اجازه زندگی مستقل را به او نخواهند داد و با دستورات فراوان لذت زندگی را از او میگیرند.
اما برخلاف فرزند اول، فرزند دوم این سختگیریها و حساسیتها را نوعی دلسوزی پدر و مادر برای خود بداند و به این صورت تفسیر کند که پدر و مادری که فرزندانشان را بسیار دوست دارند نسبت به آنها حساس میشوند و سختگیری آنها را نوعی مسئولیتپذیری در قبال فرزندان بداند. پس دو فرزند در یک خانه با یک پدر و مادر و ظاهراً با یک سبک تربیتی ولی با دو نگاه کاملاً متفاوت و متضاد! همچنین ترتیب تولد نیز میتواند در سبک زندگی افراد تأثیر داشته باشد البته قدرت آن به اندازه تأثیر افراد خانواده در دوران کودکی فرد نیست.
چهار رابطه اصلی در زندگی هر فرد وجود دارد که این چهار رابطه در دیگر روابط شخص در زندگیاش تأثیرگذار است. رابطه با پدر، مادر، خواهر، برادر. چگونگی رابطه با این افراد که چهار رابطه اصلی را تشکیل میدهند بر انتخابها و روابط آتی افراد مؤثر هستند.
قبل از ازدواج به انتخاب خود دقت کنید و ببینید فردی که انتخاب میکنید با کدام یک از این افراد مشابه و یا متضاد است. اثر ناخودآگاه در تصمیمگیری باعث می شود تا معمولاً افراد به شخصی عشق بورزند که یکی از تصاویر چهار رابطه اصلی را برای آنها تداعی کند. در عشق، ما سعی میکنیم رابطه با مؤثرترین فرد در دوران کودکی را زنده کنیم و به رفع کاستیها و ناکامیهایمان در آن بپردازیم.